پرسش :
با توجه به پاورقی استاد مطهری در جلد چهارم کتاب اصول فلسفه:" صورت های نوعیه جوهرهایی هستند که عامل تنوع و اختلاف اشیاء هستند". حال خود صور نوعیه یا مجردند یا مادی اما مجرد نمی توانند باشند زیرا علت مجرد نمی تواند مبدا بدون واسطه آثار مختلف باشد؛ و اگر صور نوعیه مادی باشند باید خصوصیات اساسی ماده مثل(امتداد طول-عرض-عمق) را داشته باشند و اگر چنین باشد صور نوعیه نیز مثل خود جسم در همه اشیاء مشترک خواهند بود. پس چگونه می توانند باعث اختلاف اشیاء شوند؟
شرح پرسش :
پاسخ :
هر جسم مادی در تغییر و تحول است، و تغییر و تحول به این معنا است که: چیزی را که نداشته و می تواند داشته باشد، با شرایط خاصی دارا می شود؛ مثلا: هسته، درخت نیست ولی توانایی دارد درخت شود ، هسته با داشتن مقتضی (قابلیت) و نبود مانع (فراهم شدن شرایط) درخت می شود و خود درخت هم قابلیت دارد که مثلا ذعال یا زغال سنگ شود؛ پس هر جسم مادی از دو بعد تشکیل شده یکی بعد داشته و فعلیت و دیگری بعد نداشته ای که می تواند داشته باشد که از آن به قوه تعبیر می شود. وقتی ما به جسم خارجی نظر می کنیم، آن را داری دو بعد می بینیم بعدی از جسم که حامل قوه است ماده و بعدی که حامل فعلیت است صورت نامیده می شود که ماده به ماده اولی و ماده ثانیه و صورت نیز به صورت جسمیه و صورت نوعیه تقسیم می شود[1]. صورت جسمیه فعلیت عمومی است که همه اجسام دارند و صورت نوعیه چیزی است که اختصاص به شیئ خاص دارد و شیئیت آن شیئ به صورت نوعیۀ آن است.
ملاصدرا پیرامون اصطلاح صورت نوعیه می گوید: تمام معانى و اطلاقاتى كه براى صورت نوعیه هست، در اين معنا كه «ما به يكون الشيء هو بالفعل»(یعنی چیزی که شیئ با آن بالفعل می شود) مشترك است و اين معنا جامع همه اقوال است.
و نیز می فرماید: صورت، جهت فعليت اشياء است، که نزد معلم اول و اتباع او جوهر است، نزد رواقيان عرض است و نزد ما عين وجود است. صور نوعيه را صور نوعيه ماديه و طبيعيه هم می گويند در مقابل صور نوعيه مجرده. صورت جسميه هم مقدار و هيأت اتصالى اجسام است؛ یعنی جوهر ممتد ذو ابعاد، که مشترك در تمام اجسام است.[2]
پس بنا بر قول مرحوم ملا صدرا که مبنای علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز می باشد، صور نوعیه ماهیت نیستند؛ بلکه نوعی وجود مختص به جسمانیات هستند. البته در مورد این نوع موجودات باید بدانیم که این ها از نوع مفاهیم ثانی فلسفی هستند که هر چند در خارج منشأ انتزاع دارند ولی مابه الازاء خارجی ندارند.
در توضیح این مطلب از سخنان استاد مطهری استفاده می کنیم . وی می گوید: مسئله فلسفى صور نوعيه دو پايه دارد يكى علمى و ديگرى فلسفى و البته خود مسئله فلسفى است يعنى نوعى استنباط فلسفى است و از نظر ملاكى كه در مورد تشخيص مسائل فلسفى از مسائل غير فلسفى در كار است كه در جلد اول اصول فلسفه شرح داده شده است اين مسئله فلسفى است ولى پايههائى كه اين مسئله بر آن بنا نهاده شده است يكى علمى است يعنى مربوط است به حوزه علوم و يك پايه ديگر در حوزه خود فلسفه است.
پايه علمى آن شهادت علوم است به اختلاف خواص و آثار در موجودات، فيزيك كه از قواى بى جان طبيعت بحث مىكند به نحوى شهادت مىدهد، شيمى از نظر ميلهاى تركيبى عناصر به نحو ديگر و علوم زيستى از نظر آثار حياتى و مخصوصا از نظر اصالت نيروى حياتى و حكومت و تصرف آن در ماده و بالاخص قانون تكامل در جانداران از نظر پيش بردن موجود زنده به جلو به نحو ديگر بر اين مدعا شهادت مىدهند ما هر اندازه مطالعات خود را در اين زمينهها توسعه دهيم ماده استدلال ما از اين نظر تقويت مىشود.
پايه فلسفى مطلب تحقيق در اين جهت است كه اين آثار و خواص از وجود قوهها و نيروهاى مختلف حكايت مىكند آن قوه و نيروها نه به صورت جدا و مستقل و عنصر برابر با ماده و يا به كلى خارج از طبيعت مىتواند وجود داشته باشد و نه به صورت يك عرض و خاصيت براى ماده بلكه به صورت كمالى جوهرى و وجههاى عالى از يك حقيقت كه يك وجهه و يك جهت و يك روى آن جسم و بعد و جرم است و در اين وجهه همه اشياء يك نواخت و همسانند و يك وجهه و يك روى ديگر آن همان است كه با قوه عقل و استدلال فلسفى وجود آنرا كشف مىكنيم و البته حقيقت آنرا نمىتوانيم تشخيص دهيم همين قدر مىدانيم كه اين وجهه اشياء مختلف است و مجموع اين دو وجهه جوهر واحدى را به وجود مىآورند.[3]
بنابراین در متن واقع دو یا چند چیز وجود ندارد بلکه یک حقیقت است که تشخص دارد و دارای خصوصیات است که ذهن از آن حقیت واحد به لحاظ خصوصیات مفاهیم متعدد انتزاع می کند. در نتیجه این مفاهیم از یک سو حقیقی هستند نه صرف ذهنی و از سوی دیگر در خارج و در حقیقت، وجود جدا و مستقل ندارند.
پی نوشتها:
[1] علامه طباطبایی،نهایة الحکمة،ص99،چاپ سیزدهم، موسسه نشر اسلامی،قم، 1416ق.
[2] سجادى،جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج2، ص: 1123، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1373 ش.
[3] اصولفلسفه، ج4، ص 140
منبع: http://farsi.islamquest.net
هر جسم مادی در تغییر و تحول است، و تغییر و تحول به این معنا است که: چیزی را که نداشته و می تواند داشته باشد، با شرایط خاصی دارا می شود؛ مثلا: هسته، درخت نیست ولی توانایی دارد درخت شود ، هسته با داشتن مقتضی (قابلیت) و نبود مانع (فراهم شدن شرایط) درخت می شود و خود درخت هم قابلیت دارد که مثلا ذعال یا زغال سنگ شود؛ پس هر جسم مادی از دو بعد تشکیل شده یکی بعد داشته و فعلیت و دیگری بعد نداشته ای که می تواند داشته باشد که از آن به قوه تعبیر می شود. وقتی ما به جسم خارجی نظر می کنیم، آن را داری دو بعد می بینیم بعدی از جسم که حامل قوه است ماده و بعدی که حامل فعلیت است صورت نامیده می شود که ماده به ماده اولی و ماده ثانیه و صورت نیز به صورت جسمیه و صورت نوعیه تقسیم می شود[1]. صورت جسمیه فعلیت عمومی است که همه اجسام دارند و صورت نوعیه چیزی است که اختصاص به شیئ خاص دارد و شیئیت آن شیئ به صورت نوعیۀ آن است.
ملاصدرا پیرامون اصطلاح صورت نوعیه می گوید: تمام معانى و اطلاقاتى كه براى صورت نوعیه هست، در اين معنا كه «ما به يكون الشيء هو بالفعل»(یعنی چیزی که شیئ با آن بالفعل می شود) مشترك است و اين معنا جامع همه اقوال است.
و نیز می فرماید: صورت، جهت فعليت اشياء است، که نزد معلم اول و اتباع او جوهر است، نزد رواقيان عرض است و نزد ما عين وجود است. صور نوعيه را صور نوعيه ماديه و طبيعيه هم می گويند در مقابل صور نوعيه مجرده. صورت جسميه هم مقدار و هيأت اتصالى اجسام است؛ یعنی جوهر ممتد ذو ابعاد، که مشترك در تمام اجسام است.[2]
پس بنا بر قول مرحوم ملا صدرا که مبنای علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز می باشد، صور نوعیه ماهیت نیستند؛ بلکه نوعی وجود مختص به جسمانیات هستند. البته در مورد این نوع موجودات باید بدانیم که این ها از نوع مفاهیم ثانی فلسفی هستند که هر چند در خارج منشأ انتزاع دارند ولی مابه الازاء خارجی ندارند.
در توضیح این مطلب از سخنان استاد مطهری استفاده می کنیم . وی می گوید: مسئله فلسفى صور نوعيه دو پايه دارد يكى علمى و ديگرى فلسفى و البته خود مسئله فلسفى است يعنى نوعى استنباط فلسفى است و از نظر ملاكى كه در مورد تشخيص مسائل فلسفى از مسائل غير فلسفى در كار است كه در جلد اول اصول فلسفه شرح داده شده است اين مسئله فلسفى است ولى پايههائى كه اين مسئله بر آن بنا نهاده شده است يكى علمى است يعنى مربوط است به حوزه علوم و يك پايه ديگر در حوزه خود فلسفه است.
پايه علمى آن شهادت علوم است به اختلاف خواص و آثار در موجودات، فيزيك كه از قواى بى جان طبيعت بحث مىكند به نحوى شهادت مىدهد، شيمى از نظر ميلهاى تركيبى عناصر به نحو ديگر و علوم زيستى از نظر آثار حياتى و مخصوصا از نظر اصالت نيروى حياتى و حكومت و تصرف آن در ماده و بالاخص قانون تكامل در جانداران از نظر پيش بردن موجود زنده به جلو به نحو ديگر بر اين مدعا شهادت مىدهند ما هر اندازه مطالعات خود را در اين زمينهها توسعه دهيم ماده استدلال ما از اين نظر تقويت مىشود.
پايه فلسفى مطلب تحقيق در اين جهت است كه اين آثار و خواص از وجود قوهها و نيروهاى مختلف حكايت مىكند آن قوه و نيروها نه به صورت جدا و مستقل و عنصر برابر با ماده و يا به كلى خارج از طبيعت مىتواند وجود داشته باشد و نه به صورت يك عرض و خاصيت براى ماده بلكه به صورت كمالى جوهرى و وجههاى عالى از يك حقيقت كه يك وجهه و يك جهت و يك روى آن جسم و بعد و جرم است و در اين وجهه همه اشياء يك نواخت و همسانند و يك وجهه و يك روى ديگر آن همان است كه با قوه عقل و استدلال فلسفى وجود آنرا كشف مىكنيم و البته حقيقت آنرا نمىتوانيم تشخيص دهيم همين قدر مىدانيم كه اين وجهه اشياء مختلف است و مجموع اين دو وجهه جوهر واحدى را به وجود مىآورند.[3]
بنابراین در متن واقع دو یا چند چیز وجود ندارد بلکه یک حقیقت است که تشخص دارد و دارای خصوصیات است که ذهن از آن حقیت واحد به لحاظ خصوصیات مفاهیم متعدد انتزاع می کند. در نتیجه این مفاهیم از یک سو حقیقی هستند نه صرف ذهنی و از سوی دیگر در خارج و در حقیقت، وجود جدا و مستقل ندارند.
پی نوشتها:
[1] علامه طباطبایی،نهایة الحکمة،ص99،چاپ سیزدهم، موسسه نشر اسلامی،قم، 1416ق.
[2] سجادى،جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج2، ص: 1123، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1373 ش.
[3] اصولفلسفه، ج4، ص 140
منبع: http://farsi.islamquest.net
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}